مدرسه، مکان تربیت و آموزش است. در این مکان، اموری ممنوع و اموری مجاز شمرده میشود. نهتنها آموزش خواندن و نوشتن، بلکه برخی رفتارها، گفتارها و منشها و حتی الگوهایی از پوشش نیز در آن، مجاز و برخی غیرمجاز شمرده میشود. هر روز صبح، در ساعتی مشخص، کودکان در مکانی معین دور هم جمع شده و هر دانشآموزی در محلی که برای او مشخص شده است، قرار میگیرد و طی ساعات مختلف، مواد آموزشی معینی را میآموزد. گاهی نیز چنین بهنظر میرسد که فراهم آوردن امکان بهرهمندی از مدرسه مناسب، بهعنوان یک وظیفه والدی و تکلیفی از سوی والدین برای کودکان نگریسته میشود؛ به این ترتیب، والدین برای فراهم نمودن بهترین مدارس، متحمل هزینه و حتی، درگیر رقابت میشوند. در این میان، یکی از فرایندهایی که منجر به ناکارآمدی مدرسه در ایران شده، انضباط مدرنی است که از هنگام ورود این الگوی اروپایی، بر زندگی آموزشی ایرانیان سایه افکنده. اگرچه انضباط، در کارآمدی هرگونه نهادی، امری ضروری است، اما از سویی، اگر ذاتگرایانه به آن نگریسته شود، پیچیدگی جهان نادیده گرفته میشود و نمایی واژگون از آن ارائه میدهد. برای خروج از این الگوی نامطلوب، به منظور اصلاح نظام آموزشی، لازم است ابتدا ابعاد آن تحلیل شود؛ مبتنی بر این تحلیل، راههای برونرفت از نظم موجود و شکلگیری نظم جدید مورد توجه قرار گیرد. این نوشتار همین مقصود را دنبال میکند.
کلیدواژهها: انضباط، مدرنیته، سنت، مدرسه، مکتبخانه، اصلاحات.
بیان مسئله
آنچه به مدرسه ماهیتی انضباطی میبخشد، عبارت است از اینکه در نظر همگان، مدرسه کنونی محیطی فیزیکی است که بخشهایی برای کودکان همسان (از نظر سنی و جنسیتی) دارد و در هر سطح و زمان مشخصی، محتوایی متناسب برنامهریزی و ارائه میشود و ارائه این محتوا، توسط افرادی تعلیمدیده صورت میگیرد. شاید بتوان مهمترین ویژگی و رسالت مدرسه را، انضباطبخشی آن دانست؛ انضباطی که ممیز مدرسه جدید از مکتبخانه قدیم است. هرچند در الگوی مکتبخانهای قدیم هم تعلیم و محتوا و مکان و زمان و منش و مانند آن مطرح بود، اما این همه، رنگوبویی بومی داشت. در نظام مکتبخانهای، کودکان مانند بزرگسالان، تحت تربیت قرار میگرفتند. مربیان و پدران و مادران، در هر فرصتی سعی میکردند اندرزهای بزرگان دین و سخنان پندآموز را برای کودکان بازگو کنند و وصایای انسانهای بزرگ را، که در حفظ و حراست میهن و عقیده تلاش نموده بودند، به آنان تعلیم دهند.
در مکتبخانهها، افراد خواندن و نوشتن و حداکثر، احکام دینی را میآموختند و منابعی چون گلستان و بوستان و قرآن کریم، کتاب درسیشان بود. از میان علوم نیز، آنهایی را یاد میگرفتند که در سطح مشخصی، به مسائل دینی و مذهبی، ادبیات، حساب و هندسه، فلسفه و نجوم، مربوط بودند. در آن دوره، معلمان نیز انسانهایی بودند که نه به خاطر جایگاه و نقش اجتماعی، بلکه از آن حیث که خود طی طریق نموده و از درجات بالای فضایل اخلاقی و مذهبی برخوردار بودند، به تعلیم افراد میپرداختند. از طرف دیگر، تفاوتهای فردی شاگردان زیاد بود؛ آنگونه که “سرجان ملکم” تعلیم و تربیت عهد فتحعلیشاه را وصف میکند، در مجلس درس، طفل پنجساله با پیر پنجاهساله از حیث گفتار و کردار و سکونت و وقار، یکسان شمرده میشد و ترقی در آموزش، اغلب به استعداد و میل و علاقه نوآموزان مرتبط بود. نهایت اینکه، مسئله اساسی در این شیوه تربیتی، نه موضوعات مورد نیاز جامعه، بلکه شناخت خدا، انسان و شیوه زندگی بر اساس عقاید محکم و اخروی بود، که در کلاس، بهعنوان محلی که افراد طالب این محتوا دور هم جمع میشدند، ارائه میشد.
در امتداد سالهای ۱۲۹۰ تا ۱۳۲۰ه.ش، نظام آموزشی ایران، که تا قبل از آن غیرمتمرکز و غیردولتی بود، به نظامی متمرکز و دولتی، با الگویی اروپایی-امریکایی تبدیل شد. این الگو، بسیاری از دغدغههای واقعی و ظرفیتهای بومی ما را به حاشیه رانده است.
در پی تحولات در اروپا و امریکا، پس از وقوع رنسانس و انقلاب صنعتی در سدههای ۱۸ و ۱۹ میلادی و پیشرفت روزافزون اروپا در علوم جدید، در کنار اتفاقات سیاسی اجتماعی، آموزش و پرورش ایران نیز دگرگون شد. در امتداد سالهای ۱۲۹۰ تا ۱۳۲۰ه.ش، نظام آموزشی ایران، که تا قبل از آن غیرمتمرکز و غیردولتی بود، به نظامی متمرکز و دولتی، با الگویی اروپایی-امریکایی تبدیل شد. این تحول، انتقاداتی را برانگیخت؛ اما رویه جدید، همچون ساختاری صلب بر نظام آموزشی ما قالب شده و تا کنون پابرجاست. این الگو، بسیاری از دغدغههای واقعی و ظرفیتهای بومی ما را به حاشیه رانده است.
مهمترین روندهای انضباطی در مدرسه مدرن ایران
انضباط مدرن به عنوان جایگزینی برای الگوی همکنشی در دوران سنت، حاصل تحولاتی بود که در دوره مدرنیزاسیون در نظام تربیتی ایران رخ نمود. یکی از مهمترین این روندها، جایگزینیِ شیوههای مدرن انضباطی، در مقابله با عدم تبعیتهای کودکان بود. اما این روند چگونه شکل گرفت؟ در ایران، برای تربیت کودکان و تبدیل آنها به بزرگسال، از سیستمهای تنبیهی استفاده میشد و یکی از رایجترین اعمال آموزشی (تربیتی)، تنبیه با چوب یا ترکه درختان بود، که معمولا از ابزارهای کمک آموزشی معلمان بهشمار میرفت. این شیوه، چنان در میان شاگردان، والدین و عموم مردم مورد پذیرش بود، که برخی از شاگردان برای جلب رضایت استاد خود، به رسم سپاسگزاری و قدرشناسی از زحمات وی، ضمن هدایای مختلف، از قبیل خوردنی و نوشیدنی یا پول نقد، گاهی نیز چوبِ تعلیم نشکن، محکم و پردوام به او تقدیم میکردند! بسیاری از اولیا، نهتنها چندان واکنشی در مقابل این عمل استاد نشان نمیدادند، بلکه به اعتبار این گفتار قدیمی که «جور استاد به ز مهر پدر»، به وی میسپردند که اگر کودکشان شیطنت کرد، یا درس نخواند، او را خوب تنبیه کند!
انضباط مدرن به عنوان جایگزینی برای الگوی همکنشی در دوران سنت، حاصل تحولاتی بود که در دوره مدرنیزاسیون در نظام تربیتی ایران رخ نمود.
این شیوه، در همان سالها، در روزنامه عدالت طی مقالهای با موضوع سوءرفتار با شاگردان مورد بحث قرار گرفت. سپس در سال ۱۲۹۰ه.ش. نخستین قانون منع تنبیه بدنی در مدارس ایران تصویب شد؛ اما این امر از تاریخ آموزشوپرورش ایران حذف نشد، بلکه بهتدریج شکلهای نوین انضباطی و نه تنبیهی بهخود گرفت. در مدارس پایتخت، در سال ۱۳۱۶ه.ش. نظامنامهای مبنی بر اینکه، «تنبیه و سیاستِ شاگردان مدرسه، چوب زنی و ناسزاگفتن نیست» تدوین شد.
روند دیگر، یکدستسازی ظاهر دانشآموزان بود. در ایران پیشامدرن، رنگ لباس و یا ترکیبات اضافى آن در مکتبخانهها، متناسب با عرف و فرهنگ تغییر مىکرد؛ اما در دوران مدرنیزاسیون، یعنی در سالهای میانه دهه ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ه.ش. برای ایجاد حس یکپارچگی، اقدامات فراوانی در خصوص یکدستسازی در نهادهای آموزشی صورت گرفت. به این ترتیب، حتی الگوی لباس شاگردان نیز یکدست شد. این تغییرات، همسو با تغییرات در سایر بخشهای اجتماع رخ داد و در سایر سطوح اجتماعی نیز، لباس سنتی و ایلیاتی، جای خود را به لباس یکفرم (مثل کت و شلوار) غربی و کلاه پهلوی داد؛ تا جایی که این موارد در قانون درج و تخطی از آن جرم محسوب شد! در راستای همین تحولات، نظام واحد آموزشی نیز بهعنوان یکی از مهمترین اهداف اصلاحات، بهمنظور یکدستسازی، در کانون توجه قرار گفت. شاگردان دارالفنون، لباس مخصوص بهخود داشتند و لباسهای ایلیاتی و سنتی ایران، که بر اساس اقتضائات خاص و شرایط بومی شکل گرفته و مبین هویت ایرانی-اسلامی بود، حذف و بیاعتبار شد. در الگوی جدید (یونیفرم)، تفاوتهای جنسیتی، آموزشی و حتی ظریفترین تفاوتها، مانند شماره دانشآموز در میان سایر دانشآموزان، برجسته شد و در واقع، یونیفرم بهعنوان ابزاری برای تمیز دانشآموزان از غیر دانشآموزان، دانشآموز کلاس اول از دوم، دانشآموز پسر از دختر، دانشآموز ردیف اول از ردیف آخر و در نهایت، دانشآموز مدرسه دولتی از خصوصی بهکار گرفته شد؛ الگویی که، بیشوکم، تا کنون نیز در نظام مدرسهای ما ادامه یافته است.
روند مهم دیگر در الگوی مدرن مدرسه در ایران، توسعه اجباری و گسترده سواد و آموزش آن بود. قوانین مربوط به آموزش اجباری، در نیمه دوم قرن سیزدهم ه.ش. (اواسط قرن نوزدهم میلادی)، در اروپا و امریکا بهتصویب رسید و توسعه آن، با تاسیس «وزارت علوم» در سال ۱۲۷۲ه.ش. شتاب بیشتری گرفت؛ بهطوری که براساس این قانون، سن ورود به مدارس و مکاتب ابتدایی تعیین و تعلیمات ابتدایی در قالب سواد خواندن و نوشتن برای همه ایرانیان، اجباری شد. بعد از انقلاب مشروطه، در سال ١٢٩٠ه.ش. «قانون معارف» برای اولین بار تصویب شد و متعاقب آن، در مادۀ نوزدهم متمم قانون اساسی، مصوب ۱۳۲۴ه.ش. تأسیس مدارس بهعنوان ردیفی از مخارج ملتی و دولتی و تحصیل اجباری پیشبینی شد. به این ترتیب، تعلیمات ابتدایی برای عموم ایرانیان اجباری اعلام شد و پدران و مادران مکلف شدند کودکان خود را از هفتسالگی به مدرسه بفرستند.
ساختار جدید مدارس، در تقلید از الگوی اروپایی، از زمان دارالفنون و با حذف بخش اقامتی، در الگوی «مدرَس – حجره» به الگوی «مدرسه – راهرو – کلاس»، بهصورتی سلسله مراتبی احداث شد.
در طول تحولات آموزشی مدارس مدرن، معماری مدارس نیز تحت تأثیر تحول عوامل فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، تغییر یافت و الگوهای نظارتی با رویکرد نظامی، معماری مدارس مدرن را نیز تحتتأثیر قرار داد؛ بهطوری که اعمال اصول نظارت با شیوه نظامی، بهراحتی در این الگوی معماری امکانپذیر بود. مدارس اجباری که در راستای جایدهی کودکان در مکانهای مبتنی بر انضباط بودند، الگویی تقریباً آرمانی و متاثر از رویکردهای انضباطی در نهادهای نظامی است. از این منظر، مدرسه دارالفنون را میتوان بهعنوان اولین معماری آموزشی مدرن در نظر گرفت. دارالفنون نمودی از مدارس انتقالی است که تحول در معماری مدارس را رقم زد. در این مدرسه، ساختاری جدید ایجاد شد که در دوره نوین ادامه یافت. میتوان گفت، ساختار جدید مدارس، در تقلید از الگوی اروپایی، از زمان دارالفنون و با حذف بخش اقامتی، در الگوی «مدرَس – حجره» به الگوی «مدرسه – راهرو – کلاس»، بهصورتی سلسله مراتبی احداث شد. در بازسازی مدرسه دارالفنون، سبکی از معماری مدرن اروپایی، با کلاسهای ردیفی در امتداد راهرو بهکار گرفته شد.
در مدرسه جدید، برخلاف مکتبخانهها، امتحان (آزمون و معاینه) سازوکاری را با خود به همراه آورد که نوعی از دانش را به شیوهای از اعمال قدرت پیوند داد. بدین ترتیب، در نظام آموزشی ایران، در سال ١٣٠٧ه.ش. (در زمان وزارت قراگوزلو (اعتمادالدوله))، تهیه کتابهای درسی ابتدایی، برعهده وزارت معارف قرار گرفت و نخستینبار، کتابهای وزارتی در سطح کشور انتشار یافت. به همین منظور، در وزارت فرهنگ وقت، تشکیلاتی رسمی مبتنی بر مقررات این وزارتخانه، تحت عنوان «اداره امتحانات و برنامهها» شکل گرفت. طبق اساسنامه، وظیفه این اداره رسیدگی به امور مربوط به برنامهها و آییننامههای آموزشی، امتحانات و مسابقههای علمی بود. در همین راستا، در پایان هر دوره تحصیلی در هر رشته، از محصلان امتحان گرفته میشد. در این فرایند، الگوی یکسانسازی امتحانات باعث شد تا حاصل سالها اندیشه و تلاش بزرگمردان ایران، اعم از طب سنتی، فلسفه اسلامی، شیوههای آموزش مکتبخانهای و اخلاق طلبگی، نادیده گرفته شود.
در مدرسه جدید، برخلاف مکتبخانهها، امتحان (آزمون و معاینه) سازوکاری را با خود به همراه آورد که نوعی از دانش را به شیوهای از اعمال قدرت پیوند داد.
اگرچه از تحولات اولیه شکلگیری نظام آموزشی و مدرسه مدرن در ایران، سالهای زیادی گذشته است و این نظام آموزشی، تغییرات بسیاری به خود دیده است، اما روندهای انضباطی اساسی همچنان صلبتر و محکمتر شده است. تمرکز بر فرایندهای انضباطی، بهجای کل فرایندهای آموزشی، نمایی کژ و دگرگون از نظام آموزشی با تمامی وسعت و پیچیدگی آن، ارائه نموده است. شاهد این مدعا، توجه روزافزون به نظام امتحانی و جهتدهی برنامههای مدرسه بهسوی آزمونهایی است. این جهتدهی نامطلوب، نهتنها جهتگیری همهجانبه در مدرسه (متون، کلاسها و…) را تعیین مینماید، بلکه سایه آن بر سر سراسر زندگی دانشآموزان سنگینی میکند و امکان پرداختن به وجوه متنوع زندگی را از دانشآموزان سلب نموده است. در این دوره، نظام یکدستسازی فرایندهای آموزشی و سبکهای زندگی نیز فرایندی پیشرونده را طی کرده است. اگر روند تصاعدی افزایش جمعیت و توسعه در تنوع فرهنگی و شیوههای زیست را با وجود ثبات در برنامههای درسی رشتهها و گرایشها در این دوره زمانی، در نظر آوریم ویژگی یکدستسازی این نظام آموزشی، آشکار میگردد.
نتیجهگیری
حاصل اینکه هریک از این ابعاد، مرزهایی را برای نظام آموزشی ترسیم کرده، که برخی وجوه دیگر را به حاشیه رانده است. انضباط مدرن، شیوههای تنبیهی و اقتدار والدینی را به حاشیه رانده و شکلگیری آموزشهای آزاد و مبتنی بر علایق فردی، در حاشیۀ آموزشهای اجباری، کمرنگ شده است؛ همچنین، حذف نمادهای معماری سنتی مدارس در الگوی نوین و طرد دانش سنتی در حاشیه نظام آموزشی موجود، از امور مهم و ارزشمندی بهشمار میرود که از صحنه نظام آموزش ایران حذف شده است.
نظام آموزشی نوین در ایران، نتیجه تغییرات ناگهانی بوده و ارزشهای فرهنگی و بومی در آن لحاظ نشده است.
این تحولات، اگرچه در نگاه اول به توسعه نظامهای آموزشی در ایران منجر شده، اما با چالشهایی همراه است؛ نظام آموزشی نوین در ایران، نتیجه تغییرات ناگهانی بوده و ارزشهای فرهنگی و بومی در آن لحاظ نشده است. برای اصلاح وضع موجود، بازنگری در بعضی رویکردها ضروری است؛ برخی از محورهایی که توجه به آن ضروری بهنظر میرسد، از این قرار است: توجه به دانش سنتی برحسب الزامات بومی، تنوع پوشش با توجه به الگوهای بومی، تنوع در محتوای آموزشی، انعطاف در دستهبندیها و پرهیز از الگوهای تفکیک حداکثری (سنی، محتوایی و…)، تغییر در نگرشهای معطوف به ارزشیابی و تغییر جهت ارزشیابیها به سمت رویکردهای فردی و مهارتی، بازنگری در الگوی انضباطی و تنبیهی مدرسه و تسهیل روابط (با محوریت گفتگو) در معماری مدارس. همچنین، الگوی کیفی توسعه آموزش همگانی، که در جای خود دستاورد ارزشمندی برای نظام آموزشی ایران بوده است، باید مورد بازنگری قرار گیرد.